• وبلاگ : تـكـبـير
  • يادداشت : خاطره اي از پدر بزرگ شهيدم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 34 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حضرت معصومه

    با صد اميد دربه دَرِ خانه ات شدم

    محتاج يک نگاه کريمانه ات شدم

    عشق رضا، چو ارثيه اي، از شما رسيد

    مديونِ ارثِ کامل و جاودانه ات شدم

    شمع محبتي که به ما نور مي دهي

    از لطف يک نگاه تو، پروانه أت شدم

    هستي شفيعه ي همه در موسم جزا

    دست مرا بگير، تو اي خواهر رضا

    وقتي ميان صحن شما مي زنم قدم

    انگار در بهشت خدا مي زنم قدم

    آري بَدَم ، ولي به هواي تو آمدم

    با ذکر تو، به صحن و سَرا مي زنم قدم

    در باز کن ، رسيده گدا تا کرم کني

    کنج حرم به شوق عطا مي زنم قدم

    فرقي که نيست بين حريم تو و رضا

    پيش تو در کنار رضا مي زنم قدم

    شب هاي جمعه در حرم با صفاي تو

    انگار بين کرببلا مي زنم قدم