سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لینک دوستان

 

مثل هر روز وارد خانه امام شدم و مشغول مطالعه و فعالیت علمی و حدیثی خودم بودم که صدای بال زدن دو کبوتر توجهم را به خودشان جلب کرد ...

 

دو کبوتر سفید بودند که لب دیوار منزل امام نشسته بودند و داخل خانه را ور انداز میکردند ...


عکس


هنوز چشم از آن دو برنداشته بودم که دیدم به سمت محل نشستن امام پرواز کردند ...

بیشتر حساس شدم و کتاب و دفترم را رها کردم و با دقت بیشتری ماجرا را دنبال کردم ...


دقیقا جلوی امام نشسته بودند و صدای بق بقو کردنشان را میشنیدم و امام را میدیدم که جواب هایی به آنها میدهد ...

حس کنجکاوی تمام وجودم را پر کرده بود و خیره خیره نگاهشان میکردم ...


بالاخره پس از مدتی جستی زدند و از محضر امام به روی دیوار رفتند و بعد از اینکه آنجا هم چند لحظه ای بق بقو کردند پرواز کردند و از خانه امام دور شدند ...

خودم را سریع به امام رساندم و عرض کردم : آقا جان جریان این دو کبوتر چه بود ؟ چه میگفتند ؟


امام لبخندی زدند و فرمودند : محمد فکر کرده ای فقط انسان ها زن و مرد دارند ؟ خداوند تمام موجودات را از دو جنس آفریده است و این دو کبوتر هم زن و شوهر بودند ...


با هم اختلاف پیدا کرده بودند و کبوتر نر به همسر خود گمان بد برده بود و کبوتر ماده هم نتوانسته بود بی گناهی خود را اثبات کند و با هم قرار گذاشته بودند که به نزد علی بن محمد میرویم و هر چه او قضاوت کرد همان را میپذیریم ...


من هم پس از شنیدن صحبت هایشان به کبوتر نر اطمینان دادم که همسر او مرتکب اشتباهی نشده و کبوتر نر دچار اشتباه شده و بعد هم ، با هم رفتند ...

 

بحار الانوار / جلد 46 / صفحه 238

 

 

 


[ دوشنبه 91/8/1 ] [ 11:26 عصر ] [ شبر ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

مرغ باغ ملکوتم ...

طلبه ای عادی هستم که شانزده سال فیض حضور در لشکرگاه امام زمان را دارم و از دار دنیا یک دل عاشق دارم و یک امید و آن هم خدمت به اسلام و کشور اسلامی
تـــــکــبـیـر
تکبیر فریادی برای بیداری کسانی که بزرگتر از او کسی را میپرستند ... و فریادی برای رهای از هرچه غیر اوست ...

بازدید امروز: 83
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 283488