• وبلاگ : تـكـبـير
  • يادداشت : حاتمي از قبيله قريش
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام حاجاقا....قياس جالب و سوزناکي بود...آخرين جمله تون خيلي زيبا بود...و سلام بر آن حاتمي که خاتم زيباي انگشتري انسانيت شد
    موفق باشيد:)
    بحث منم تو اتاق ناتموم مونده ها..يادتون باشه
    پاسخ

    سلام خانم بلاي آسموني / ممنون / نظر لطفتونه / من نظراتم رو عرض کردم / شما جمع بنديش کنيد
    خيلي زيبا بود حاج اقا...مممنون...ملتمس دعاي خيرتان هستم...قلمتان استوار،ومن الله التوفيق
    پاسخ

    ممنون/نظر لطفتونه/محتاج دعا
    وسلام بر آن حاتمي که خاتم شد ....
    روضه اي بود براي خودش :
    پدر عزيز تر از جانش را ناسزا گفت
    جوان شبه پيغمبر و دم تيغ گرگان حرامي
    طفل بي شير و من الاذن الي الاذن
    عباس و بدن تکه تکه اش
    زينب و تنهاييش
    دخترکي شيرين و زخم زبان شاميان

    خدا صبرمان دهد در غم اين همه مصيبت ....
    خدا قوت
    پاسخ

    اللهم اعنا علي البکاء علي الحسين
    وسط نوشته‌تان، روضه‌ي سختي برپاست./
    پاسخ

    :(

    شادي را هديه کن حتي به کساني که آن را از تو گرفتند ،

    عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند ،

    دعا کن براي آنان که نفرينت کردند ،

    درخت باش به رغم تبرها ،

    بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...

    سلام ...وبلاگ خوب و مفيدي دارين...بهترينها رو براتون آرزومندم

    التماس دعا ..يا حق